نجوا

نوشتارهای یک جوان دانشجو

نجوا

مالکیت آسمان ها را به نام کسانی نوشته اند که دل به زمین نبسته باشند...

۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

مسیر زندگانی انسان هر دم با حوادثی رو به روست تا آنکه روزی قصه ی این سفر با مرگ پایان یابد. روزی را تصور کن که همچون اسیر در بند خاک ،سالها را پشت سر می گذاری و توان برخواستن از زندان قبر را نداری تا روز موعود که همانا عهدی محکم و وعده ای قطعی از جانب خداوند برای بشر می باشد.

حال اگر در این مسیر ،عمر را به باطل تلف کنی تا آن روز چه انتظار درد آور و پر اضطرابی را در پیش خواهی داشت...

دریاب غافله ی زمان را قبل از آن که سرگردان دنیای خاطره ها شوی...

  • نجوا



معبودا

ثانیه ،ثانیه ای که از تو غافل بوده ام را زیان کرده ام.

چرا که حلال تمام مشگلاتم توایی...

گشاینده گره های کور زندگی مادی ام توایی...

مرحم درد زخم های کهنه ی روزگار توایی...

تدبیر کننده و همراه ترین،همراه سفر دنیایی ام توایی...

و من چگونه از همچون توایی غافل ام...

ببخش مرا برای لحظه هایی که از تو دور بوده ام.

  • نجوا

معبودا

نه به خاطر گناهایم

و نه به خاطر اشتباهاتم

و نه به خاطر جفاهایم

بلکه فقط و فقط به خاطر لحظه هایی که از تو غافل بوده ام انتظار بخشش و رحمتت را دارم...

  • نجوا

زمانی خواهد گذشت که تازه خواهیم فهمید که چگونه در حق خود ظلم کرده و در زمره غافلین بوده ایم.

شب ،هنگام تضرع و دعاست و ما غافل از این زمان با برکت که همچون هدیه الهی برای انسان خطاکار قرار داده شده است...

  • نجوا

انس با خاک معنای غربت می دهد و این غربت پایان ناپذیر است.الا اینکه بار سفر بربندی و راهی دیار عشاق شوی و جام بلای دنیا را بنوشی تا آسمانی شوی.

و شهدا اینگونه کردند که آسمانی شدند...

  • نجوا
شهادت را به اهل درد می دهند و ما هنوز شهادت را بدون درد میخواهیم...
  • نجوا

مرا هزار هزار آرزو در این دنیاست

                که باشد هر هزار هزارش دیدن رخ ماهت

                                     بیا و به هنگام سحری از رمضان روشن کن

                                                           نگاه خیس و منتظر  این گدای چشم به راهت

  • نجوا