نجوا

نوشتارهای یک جوان دانشجو

نجوا

مالکیت آسمان ها را به نام کسانی نوشته اند که دل به زمین نبسته باشند...

۱۲ مطلب با موضوع «متن ادبی» ثبت شده است

هوای اردیبهشتی تو را کجا استشمام کنم ، من اینجا مانده ام ، مسیرم به سوی توست، شاید بهار دیگر نماند...

مرا با نگاهت آشنا کن ، دلتنگ میمانم تا ابد...



  • نجوا

این روز ها سخت در فکر فرو رفته ام...

به فکر یارانی که اکنون پشت سرم ایستاده اند...

آری خسته و بریده دیگر نمی توانند بیاییند...

می گویند انقلاب تمام شد، دو دستی کلاهمان را بچسبیم.

دیگر خون شهید برایشان معنی ندارد.هر چه از شهدا و خون های ریخته شده به پای این نهال می گویم سر تکان می دهند...

آرمان های انقلاب و ارزش های اسلامی را به سخره می گیرند. می گویند ذهنت به درد چهل سال پیش می خورد. حالا زمان تحول است.زمان آزادی...

هر چه برایشان از ادامه عهدی که بسته ایم می گویم ، پوسخند های تمسخر آمیز تحویلم می دهند. نمی دانم شاید واقعا چیزی تغییر کرده که من خبر ندارم...

ای آنان که زنده اید و نزد خدا روزی میخورید من دوست دارم به خط پایان برسم. من دوست دارم تا آخر بر سر عهد روزهای نوجوانی بمانم.

من کشان کشان می آیم.به پشت سر و رفقای جا مانده هم نگاه نمی کنم.

مقصدم تا شماست... مرا دریابید...

  • نجوا


نمی دانم چه سری دارد سیاهی چشمهایت که وقتی به آن می نگرم همه دشواریهای زندگیم ناگهان  هموار می شود.آمدی و دیدی دلم شکسته ام با فانوسی در دست  و تو چشمهایت انگار ساحل امنی بود برای آرامش دل طوفانیم.و چه زیبا بود که با لبخندی در گوشم نجوا کردی دل بکن از من و من در پاسخت گفتم،  قصد دل کندن ندارم از تو ای دل کنده از خود ، از تو ای برده دلم را ،تا شب خوب وصال...

  • نجوا

میزند لب به لب کاسه شیر/میکند چشم اشارت به اسیر
چه اسیری که همو قاتل اوست/تو خدایی مگر ای دشمن دوست (شهریار)
فرق عدالت همچون دیشبی شکافت و صدایی جز فزت و رب الکعبه از او برنخواست...


  • نجوا


تسکین سر درد های شبانه ام را تازه فهمیده ام.سر من شور دارد ،غوغا دارد ،آرزو دارد.تسکین سر درد های من دستمال های دنیایی نیست.فقط یک سربند  سربازی که آن هم با دست های تو بسته شود.

اللهم عجل لولیک الفرج

  • نجوا


هر ثانیه از این روز ها همانند قطرات آب زلال و پاک خواهند شست روح های خسته و درمانده ی دنیایی ما را ،فقط کافیست کف دستهایت را  به سمت آسمان دراز کنی تا روحت از این قطرات جانبخش سیراب گردد.دریاب لحظه های استجابت نیمه شب را با طعم شیرین ذکر  خدا که

یا ستار العیوب...

یا غفار الذنوب...

یا علام العیوب...

اغفر لی به رحمتک یا ارحم الراحمین

  • نجوا

نسیمی حیات بخش در حال وزیدن است که نوید باران دارد. التهاب این روزهای دریای دور خبر از طوفانی نزدیک می دهد. موجی سهمگین در راه است که دلهای عاشق ما را نیز با خود خواهد برد تا اقیانوس معرفت حضرت دوست.هر چه هست طوفان نزدیک است.

اللهم عجل لولیک الفرج


  • نجوا


این لحظات از بهترین لحظات زندگی یک فرد است آنگاه که می توانی دست به دعا برداری و مطمئن باشی که دعایت مستجاب خواهد شد.پس دست به دعا بردار نه برای واماندگی هایت و نه برای دلتنگی هایت و نه برای سختی های دنیاییت ، بلکه برای مشگل گشایی که درمان تمام دردهای من و توست.در گذر تک تک لحظات امشب و به جای  گفتن هر خواهش دیگری فقط می گویم که اللهم عجل لولیک الفرج ...

  • نجوا

جهاد همان راهی است که باید برای پای نهادن  در آن، دل از تعلقات دنیایی برید و چه بسا همین دل بریدن ها باشد که سبب نزدیکی انسان به پروردگارش خواهد شد .این مسیر همچنان رودی خروشان و زلال در حرکت است و انسانهای اللهی هستند که با این جریان هم سفر خواهند شد. وای بر آنان که سکون را همچون مردابی عفن  به حرکت در راه خدا ترجیح می دهند.

  • نجوا

مسیر زندگانی انسان هر دم با حوادثی رو به روست تا آنکه روزی قصه ی این سفر با مرگ پایان یابد. روزی را تصور کن که همچون اسیر در بند خاک ،سالها را پشت سر می گذاری و توان برخواستن از زندان قبر را نداری تا روز موعود که همانا عهدی محکم و وعده ای قطعی از جانب خداوند برای بشر می باشد.

حال اگر در این مسیر ،عمر را به باطل تلف کنی تا آن روز چه انتظار درد آور و پر اضطرابی را در پیش خواهی داشت...

دریاب غافله ی زمان را قبل از آن که سرگردان دنیای خاطره ها شوی...

  • نجوا