نجوا

نوشتارهای یک جوان دانشجو

نجوا

مالکیت آسمان ها را به نام کسانی نوشته اند که دل به زمین نبسته باشند...

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

در روزگاری نفس می کشیم که برخی از پیشگامان اصلی انقلاب امروز خسته شده اند و دیگر نای مبارزه ندارند. زیاد نمی خواهم معنای این حرف را باز کنم چون می دانم بسیار درد آور و ناامید کننده خواهد بود.اخیرا رهبری انقلابیون خسته و ناامید را به روزه دارانی تشبیه کرد که قبل از اذان افطار می کنند. این تمثیل به جا می تواند عمق فاجعه را تا حدودی بیان کند، اما همین نکته کفایت که نه تنها این افراد داشته های معنوی خود را یک شبه بر باد می دهند و به مرور ملعبه دستان دشمن خواهند شد، بلکه از بعد اثر گذاری این خستگی بر نسل های جوان بعدی انقلاب که باید روحیه ناب و خستگی ناپذیری را سرمشق قرار دهند، نیز دارای تخریب های غیر قابل جبران خواهند  بود.

در پایان به تمام بزرگواران انقلابی گذشته جمله شهید بهشتی (ره) را هدیه می کنم که : انقلابی بودن ارزش نیست،انقلابی ماندن ارزش است...


  • نجوا

بی شک هیچ انقلابی از خطر انحراف و تحریف در امان نیست.آن چیزی که می تواند انقلاب ها را از روند انحرافات و اشتباهات نجات دهد وجود نیرو هایی مومن و با تفکر انقلابی است که بتوانند در هر زمان با یک دید واقع گرایانه نسبت به آسیب ها،دوگانگی ها و به خصوص کاستی ها ،به دور از منافع شخصی و جناحی عمل نمایند و انقلاب را به ریل اصلی آن باز گردانند.

امروز انقلاب اسلامی ایران با چندانحراف بزرگ و چندین کاستی رو به روست.

از جمله انحرافات آن میتوان به رواج خوی اشرافیگری در بین مسئولان،رواج رانت خواری و رشوه گیری، رشد و جایگزینی مدیران غرب گرا و لیبرال ،خط کشی جامعه به دو گروه اصلاح طلب و اصولگرا، فعالیت های حزبی مبتنی بر منافع حزب، و... اشاره نمود.

در این بین دچار کاستی هایی هم هستیم که از مهمترین آنها وضعیت معیشتی مردم است.که در آینده ای نزدیک به توضیح مفصل آن خواهم پرداخت.

لذا اگر امروز با نگاه انقلابی و نه با نگاه کاسب کارانه و منفعت طلبانه ی طیف اصلاح طلب ، شروع به اصلاح روند کنونی انقلاب نکنیم ،در آینده با بحران مشروعیتی حاد روبه رو خواهیم بود که شاید دیگر وقت برای درمان گذشته باشد.


  • نجوا

در روزگاری هستیم که هر روز یکی از شخصیت های انقلاب را مصاره می کنند.مصادره می کنند تا به اهداف خود برسند و اینبار نوبت به سید مظلومی رسیده تا با سیاست مظلومیت شهید را با مظلوم نمایی های دروغین خود یکی جلوه دهند.پ

حال با ذکر یک ماجرای کوتاه و قسمتی از وصیت نامه شهید بهشتی (ره) آن مدعیان کذاب خود را با این معیار های شهید  مقایسه نمایند.

بهشتی که بود:رفته بود سخنرانی، منافقین هم آدم آورده بودند. جا نبود. بیرون شعار می دادند...
آخر سر گفتند: حاج آقا از در پشتی بفرمایید که به خلقیها نخورید. گفت: «این همه راه آمده اند علیه من شعار بدهند. بگذارید چند "مرگ بر بهشتی" هم در حضور من بگویند».
از همان در اصلی رفت...


قسمتی از وصیت نامه این شهید: اینجانب محمد حسینی بهشتی، دارنده شناسنامه شماره 13707 از اصفهان وصیت می کنم به همسرم و فرزندانم و سایر بستگانم که در زندگی بیش از هر چیز به فروغ الهی که در دل انسانهاست اهمیت دهند و با ایمان به خدای یکتای علیم، قدیر، سمیع، بصیر، رحمان و رحیم و پیامبران بزرگوارش و پیروی از خاتم پیامبران و کتابش قرآن و از ائمه معصومین سلام ا... علیهم اجمعین و اهتمام به ذکر و یاد خدای و نماز با حضور قلب، روزه، عبادات دیگر و انفاق و ایثار و صدق و جهاد بی امان در این راه و حضور پیگیر در جماعت و انس با مردم راه سعادت را به روی خود باز گردانند. و وصیت می کنم که پس از ارتحال من بسوی خدا یک سوم از خانه مسکونی ام در تهران، قلهک، خیابان تورج، کوچه منطقی 8 و 9 و اثاث خانه متعلق به همسرم خانم عزت‌الشریفه مدرس مطلق است و از خدای متعال برای او و فرزندانم سعادت در راه خدا زیستن را خواستارم.

27 رجب 1400 هجری محمد حسینی بهشتی

ما بی شناسنامه نیستیم، ما از مردم جدا نمی باشیم، محل مهر جیره بندی قند و شکر، مهر شرکت در انتخابات ریاست جمهوری.
ما بی شناسنامه نیستیم، اولاد زجر کشیده آل عبا، فرزندان زندانهای بی نام و نشان و حبس ها و دخمه های فراموش، ما بی شناسنامه نیستیم اهل قنوتیم، ساکن دهستان نیایش و بچه جنوب عشقیم، کبوتران قباپوشی که بال در خون شهیدان کربلا نهاده ایم و عمری بر شاخه ها مرثیه خوان ذبح بنی آدم ، ما از امتزاج دو ایمان بدوی روستائی از تصادم دو عدم ساده بوجود آمده ایم، با هیچ کس هیچ فرقی نداریم و نمازمان را اول وقت می خوانیم.
ما محصول آن لحظاتی هستیم که خسته از بیل و رنجور از داس خیمه دعائی برافراشته اند، ما ساده‌نشینان کاخ ویرانه فقر و فنائیم. پنجره هائی که روبسوی افق سبز توکل باز می شوند، ما مثل کتابی در هر گوشه خاک و در هر لحظه از روزگار باز می شویم و دیگران را از خود باخبر می کنیم.
ما مثل وضو ساده و پاکیم، عین اقطار بی آلایش و معصومیم، ما را می‌شود در هر گوشه مسجد پیدا کرد. در هر جنسی جستجو نمود، با هر دردی دریافت، ما مثل تلاوت غمگینیم، مثل تکبیر حالت خنجر داریم، و دوستان ما شیران روز و پارسایان شبند، از نوح به بعد تا کربلا و هویزه وتا هویزه حضور داریم، پشت هر سنگی روییده ایم، با هر بوته ای رسیده ایم، بر هر شاخی بر داده ایم، ما در این آب و خاک سبز می شویم ما بی شناسنامه نیستیم.



  • نجوا